دسته: ادبیات زلزله
-
شعر زلزله تبریز از قطران تبریزی
زلزله تبریز بود محـال ترا داشتن امید محال *** به عالمی كه نباشد هگرز بر یك حال از آن زمان كه جهان بود حال زینسان *** جهان بگردد لیكن مگر نگرددش احوال دگر شوی تو ولیكن همان بود شب و روز *** دگر شوی تو ولیكن همان بود مه...
جمعه، ۱۴ مرداد، ۱۳۹۰ | بدون دیدگاه -
شعر زلزله از ویدا فرهودی
ویدا فرهودی فرو میریزدش بر سر، هر آنچه مانده بود آباددلش از درد میجوشد، زمین، درمانده از بیداد تلی از مرگ میبالد، کسی آهسته مینالدو میبلعد صدایش را، به نعره، دیوی از بیداد مکرر میشود ماتم، زمانی در طبس یا بمچه فرقی میکند؟ این غم، چگونه میرود از یاد؟...
جمعه، ۱۴ مرداد، ۱۳۹۰ | بدون دیدگاه -
شهر زلزله از علی اصفهانی
علی اصفهانی آنگاه كه سقفها فرود آمدخاكها به چشمها و دهانها فرو شدتیرها بر سرها و گردنها نشستدست و پاها كه میل جنبش داشتزیر هوار خاك از جنبش ایستادو فریادها و نالهها به هوا بر خاستما نبودیم كه این همه رنج راببینیم و دم بر نیاوریماما … خدا كه...
جمعه، ۱۴ مرداد، ۱۳۹۰ | بدون دیدگاه -
شعر زلزله از مهدی سهیلی
شعر زلزله از مهدی سهیلی در کتاب طلوع محمد لبخندها فسرد پیوندها گسست آوای لای لای زنان در گلو شكست گلبرگ آرزوی جوانان بخاك ریخت جغد فراق بر سر ویرانه ها نشست از خشم زلزله- پوپك،شكسته بال بصحرا پرید و رفت گلبانگ نغمه در رگ نای شبان فسرد هر...
جمعه، ۱۴ مرداد، ۱۳۹۰ | بدون دیدگاه